آینده پژوهی های گذشته : محمود سریع القلم

در سری نوشته های آینده پژوهی های گذشته قصد دارم افراد یا سازمان هایی که به نوعی در گذشته درباره آینده تفکر و نظریه پردازی کرده اند که کمتر در جایی به آن پرداخته شده را معرفی کنم. در نوشته قبلی نظرات و پیش بینی های لین پول را بررسی کردیم. این بار به سراغ یکی از اندیشمندان و پژوهشگران ایرانی رفته ام.  محمود سریع القلم در ابتدای کتاب جدید خود به نام “اقتدار گرایی ایرانی در عهد پهلوی”  برای جوانان سال 1422 وضعیت سیاسی، اقتصادی و اجتماعی آن سال را در سی جمله معروف خود ترسیم کرده است و من هم به بهانه این حرکت ایشان مقاله ای از او را که در پاییز سال 1377 نوشته شده و بیست سال بعد یعنی پاییز سال 1397 (هم اکنون) را توصیف کرده است را آورده ام و با توضیحاتی به بررسی این مقاله پرداخته ام.

دکتر محمود سریع القلم استاد تمام گروه علوم سیاسی دانشگاه شهید بهشتی در یادداشتی با موضوع آینده در بیست سال پیش در سال 1377 تصویری از امنیت ملی در سال 1397 را ارائه کرده است. این پژوهشگر و محقق در سرمقاله مجله مطالعات خاورمیانه با عنوان “امنیت ملی در سال 97” اینطور شروع کرده است :

تصور کنید پاییز 97 است. اگر از امروز بخواهیم برای آینده برنامه ریزی کنیم، چه نکات و عناصری را باید مورد توجه قرار دهیم؟ چگونه می توان به موقعیت منطقه ای معتبر تر، شکوفایی اقتصادی قابل اتکاء، هویت آسیب ناپذیر فرهنگی، امنیت ملی قاعده مند و استقلال سیاسی پایدار دست یافت؟ برای آنکه هر یک از پدران و مادران جامعه ما بتوانند یک برنامه ریزی منسجم در زمینه های مختلف تربیتی، علمی، اخلاقی، هنری و اجتماعی برای فرزندان خود طراحی کنند و احساس کنند که مرحله به مرحله آنها را از سنین ده سالگی به هجده سالگی با برنامه، طرح و اصلاح و تربیت هدایت کنند، نیرو، عقل، درایت، آینده نگری، صبر و امکانات فراوانی می طلبد.

محمود سریع القلم

حال تصور کنید که برای یک جامعه صد میلیونی قابل پیش بینی در سال 1397 بخواهیم طراحی، برنامه ریزی و آینده نگری کنیم. چه گروهی از متخصصین، برنامه ریزان و طراحان و با چه خصوصیات عقلی، اخلاقی و شخصیتی باید به چنین نیازهایی در آینده با سطح عقل و محاسبه گری امروز خود پاسخ گویند؟

طبیعی است طراحی های گوناگونی برای دستیابی به چنین مقصودی قابل تصور است. آنچه را که در حد مقدمات می توان به عنوان یک دیدگاه مطرح نمود در زیر می آوریم. یکی از نکات کلیدی در فرآیند اولیه روشی برای طراحی های آینده، «فهم و استنباط مشترک نخبگان سیاسی کشور از تحولات منطقه ای و بین المللی» است. این استنباط مشترک که می توان آن را نوعی اجماع کلان تلقی کرد، به دقیق تر کردن برآوردها، تنظیم اولویت بندیها، قاعده مند کردن سیاستها و موضع گیریها و ثبات رفتاری می انجامد. بحث سنتی در مملکت داری پیوسته پیرامون ایجاد توازن میان نان و امنیت بوده است. به نظر می رسد در شرایطی می توان این توازن را ایجاد کرد که برداشتهای نسبتاً دقیقی از وضعیت فعلی و همچنین حدود و ثغور مطلوبیت ها در آینده داشت.  در اطراف کشور ما، دو تحول جدید در حال شکل گیری است که می تواند اثرات قابل توجهی بر آینده ما، امنیت ملی ما و برنامه ریزی های دو دهه آینده داشته باشد. ابتدا، چرخش بسیاری از کشورها مانند مصر، عربستان، ترکیه و پاکستان به تأمین امنیت ملی از طریق همکاری های گسترده و ائتلاف های محتمل است. چندین کانون در این قالب در حال شکل گیری است:

الف) عربستان، امارات، پاکستان و افغانستان

ب) عربستان و ایران

ج) ترکیه، اردن، اسراییل

د) عربستان، ایران، مصر و سوریه

ه) ترکیه، اسراییل و جمهوری آذربایجان

کشور های منطقه خاورمیانه بنا به افزایش هزینه های دفاعی، افزایش نیازهای اقتصادی عامه مردم و بعضاً بحران مشروعیت وارد مرحله جدیدی از ائتلاف های گوناگون شده اند تا امنیت خود را به امنیت دیگران قفل کنند. بجز اسراییل که اهداف خاصی را به عنوان متحد آمریکا در منطقه دنبال می کند، بقیه کشورها درپی افزایش قدرت چانه زنی سیاسی و امنیتی خود می باشند. خاورمیانه شاید برای اولین بار در دوران پس از جنگ جهانی دوم  وارد عرصه اولیه ائتلاف صرف سیاسی و امنیتی شده است.

این در حالی است که بسیاری از این کشورها، اختلاف ها و تضادهای جدی با یکدیگر دارند. مشکلات فرآیند صلح میان اسراییل و فلسطینی ها، همکاری استراتژیک میان اسراییل و ترکیه، قدری خلاء قدرت بین المللی در منطقه و نوآوریهای دیپلماسی ایران، زمینه های ظهور ائتلاف گرایی در خاورمیانه می باشند. این ائتلافها و ائتلافهای متعدد محتمل در آینده، آرایش جدیدی از قدرت سیاسی و توازن قوا در خاورمیانه بوجود خواهد آورد.

تحول دوم، گرایش جدید بین المللی به بهره برداری از منابع متمرکز انرژی در شمال و جنوب ایران است. علاقه جدید کشورهای غربی در ایجاد ارتباط با جمهوری اسلامی ایران تحت تاثیر این تحول دوم می باشد.موقعیت خاص ژئوپلتیک و ژئو اکونومیک ایران، منطقی را ایجاد می کند که در راستای منافع تامین انرژی بسیاری از کشورهاست. نوع بهره برداری اقتصادی از این موقعیت جدید، ضمن حفظ استقلال، کشور در کانون برنامه ریزی های داخلی و دیپلماسی منطقه ای ما خواهد بود. توازن میان اولویت های داخلی و خارجی، ملاک مهمی در برنامه ریزی های بیست سال آینده خواهد بود. با توجه به اینکه یک سوم جمعیت کشور زیر بیست سال هستند و هم اکنون سالانه حدود هفتصد هزار نفر وارد بازار کار می شوند، بیمه کردن آینده این نسل که باید حامل ارزش ها، سنت ها و نوآوری ها باشد، تابع نوعی ثبات سیاسی و فکری است که در توازن فوق الذکر قابل جستجو خواهد بود. طراحی های سیاست خارجی و تعیین اولویت های کشوری و موضوعی و شیوه اجرای سیاست خارجی کم اهمیت تر از محتوا و نتیجه گیری برنامه توسعه یافتگی کشور نیست.

همکاری با دنیای عرب بخصوص مصر و عربستان که هم سطح جمهوری اسلامی ایران هستند برای تامین منافع ملی، ائتلاف های محتمل منطقه ای و رفع نگرانیهای امنیتی متقابل و ایجاد یک قطب متقابل سیاسی در برابر همکاریهای ترکیه و اسراییل از اهمیت خاصی برخوردار است. توسعه اقتصادی در داخل محتاج تقلیل نگرانیهای امنیتی از بیرون است. بنابراین، دیپلماسی حضور در منطقه از طریق تحکیم ائتلافها موثر خواهد بود.

بهره برداریهای بیشتر از قدرت نرم ارتباطات و فعالیت های فرهنگی در برابر قدرت سخت نظامی نیز از ابزاری می باشند که به جایگاه فرهنگی ایران در منطقه خاورمیانه کمک خواهند کرد. اعتبار سازی و اعتماد سازی در دیپلماسی و روابط اقتصادی خارجی ما نیز هموار کننده توازن اهداف داخلی و خارجی خواهد بود.

در تاریخ توسعه، یک نکته اساسی از برجستگی خاصی برخوردار است: کشورهایی پیشرفت کرده اند که از نظر سیاست داخل یکپارچه بوده اند؛ کشورهایی میان توسعه اقتصادی و امنیت ملی توازن برقرار کرده اند، که از فرآیند تصمیم گیری روشن، دقیق و کارآمد بهره مند بوده اند. یکپارچگی به معنای اجماع فکری و کارآمدی رویه های تصمیم گیری می باشد. با توجه به سرمایه عظیمی که کشور ما در استقلال سیاسی در اختیار دارد، قاعده مند تر کردن سیاست داخلی و نظام تصمیم گیری داخلی در دستیابی به اهداف دراز مدت و آینده ای مطمئن در بیست سال بعدی، استقلال سیاسی را مستحکم و نهادینه تر خواهد نمود. مهمترین مظهر عقلی نخبگان سیاسی اینست که نگران قضاوت تاریخ باشند. نخبگان سیاسی قاعده مند و سیر که از دایره مباحث فلسفی عبور کرده و وارد عرصه تفکر حل المسائلی شده باشند، توان فعلیت بخشیدن به اهداف فوق را خواهند داشت. افزایش گستره تحمل فکری، هنر دستیابی به اجماع نظر و محصور کردن تمایلات پوپولیستی، فرآیند اجرای مقاصد بیست سال آینده را با توجه به پیچیدگی های ظرف جهانی تسهیل خواهند نمود. امنیت ملی و توسعه اقتصادی دو روی یک سکه اند که با دیپلماسی قوی و نظام سیاسی اجماع گونه، ثبات زندگی نسل آینده را که امروز بر روی قریب بر نوزده میلیون صندلی در دبستان ها، مدارس راهنمایی و دبیرستان ها نشسته اند، به ارمغان خواهد آورد.

حال به بررسی چند مورد در مقاله بالا بپردازیم. این مقاله درباره آینده است اما مشخصاً یک متن آینده پژوهانه نیست، بلکه بیشتر به پیشنهاد و بررسی راهکارهای تامین امنیت ملی کشور پرداخته است. با این حال چند پیشبینی درباره مسائل آینده منطقه در آن دیده می شود. بعد از گذشت دو دهه وقتی ما در انتهای این بیست سال به تمام اتفاقات نگاه می کنیم مسلماً برخی از این پیشبینی ها به وقوع نپیوسته است که برخی به دلیل رویداد های شگفتی ساز و یا تغییر پی در پی سیاست های کشورهایی مانند ترکیه و برخی دیگر به دلیل رویکرد کشور به مسائل منطقه ای بوده است.

در این مقاله روند های منطقه ای مورد بررسی قرار گرفته اند و پس از آن بر اساس آن ائتلاف های مورد انتظار در آینده پیش بینی شده است. ائتلاف هایی که در طول این بیست سال بارها تغییر کرده است و اکنون ترکیبی کاملاً متفاوت با آنچه که پیش بینی شده بود دارد. البته به دلیل بی ثباتی منطقه در همین ترکیب کنونی نیز تغییرات محتمل است. اعتراضات در کشورهای عربی نیز در این تغییرات تاثیرگذار بوده است.

در نکته دیگری که در مقاله به آن اشاره شده موضوع بهره برداری از منابع متمرکز انرژی ایران است که اشاره شده است که استفاده از این ظرفیت کشور با ثبات سیاسی و فکری در توازن میان اولویتهای داخلی و خارجی محقق می شود. خب ما مشکلی تقریباً در این ثبات نداشته ایم اما در زمینه توازن میان اولویت ها در کشور اختلافات بسیاری کماکان وجود دارد.

در خصوص همکاری میان مصر و عربستان سعودی با ایران نیز با توجه به اتفاقاتی که در سالهای اخیر رویداده است، اکنون روابط بسیار خصمانه است. همچنین ائتلاف ترکیه و اسرائیل به ائتلاف ترکیه، روسیه و ایران رسیده است.

در انتها به پاراگراف آخر مقاله میرسیم. موضوعی که همچنان مورد بحث در عرصه سیاست داخلی ماست و ما هنوز به توافق جامعی در داخل کشور بر سر تعریف یکسان از امنیت ملی نرسیده ایم. هنوز در داخل کشور در بحث توسعه اختلافات عمیقی وجود دارد. رویکردهای سیاسی، فکری کاملاً متضاد و جمع نشدنی در کشور بر سر سیاست ها و اولویت های کشور کاملاً روشن و آشکار است. جملاتی مانند ” نخبگان سیاسی و قاعده مند و سیر که از دایره مباحث فلسفی عبور کرده و وارد عرصه تفکر حل المسائلی شده باشند، توان فعلیت بخشیدن به اهداف فوق را خواهند داشت” به نظرم بیشتر جنبه آرزومندانه، یا پندآمیز دارد تا اینکه کاربردی باشد. دغدغه دکتر سریع القلم امروز هم همین است اما احتمالاً تا کنون راه حلی برای اینکه گروه های سیاسی و فکری داخلی از دایره مباحث فلسفی عبور کنند، ندارد یا شاید راه حل مدنظر  توان لازم را با توجه به شرایط داخل کشور ندارد و ایشان به همین حد مطرح کردن و تبیین مسائل بسنده کرده است.

به نظر بنده مشکل اساسی کشور نیز کماکان همین موضوع است. مسائل به سمتی می رود که انگار قرار نیست هیچ اجماع فکری ای بر سر مسائل کشور رقم بخورد. جناحین در حال تخریب، زورآزمایی اند. در این وضعیت شاید آینده نزدیک بسیار مبهم و سرشار از اتفاقات غیر قابل پیش بینی باشد اما در آینده دور و تحت تاثیر آنچه که من آن را جبر واقعیت می دانم می توان انتظارات قابل پیش بینی ای داشت. در هر حال گذر زمان همه چیز را روشن می کند.

 

 

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *