چشم بستن بر روی بحران های بالقوه

بحران هایی است که همه می ترسند از آن حرف بزنند و جزء مگوها است. علل مختلفی هم برای این قضیه وجود دارد. شاید اصلی ترین آن برخورد قهرآمیز قدرت های غالب تصمیم گیر است که عامل تاثیرگذار اصلی در حل و فصل این بحران ها هستند.

من تجربه این اتفاق را در مقیاس کوچک و کسب و کاری داشته ام. سالها قبل بحران هایی در شرکت خانوادگی ای که جمعی در آن زی نفع بودیم پیش بینی میشد. بارها سعی کردم به گونه ای به این بحران ها اشاره کنم اما به دلیل ترس از سوء برداشت، عدم توجه و برخورد قهر آمیز هیچگاه کاملاً شفاف و جدی به این موضوع در آن زمان نپرداختم. البته آن زمان کاری به غیر از این هم نمی شد کرد، چون گوشی بدهکار نبود و کسی مسائل را جدی نمی گرفت و غیر از اینکه تهمت خراب کردن روابط و شرایط به ظاهر خوب به آدم بچسبد بعید می دانم اتفاق دیگری می افتاد. به هر حال این موضوع را از آن جهت عنوان کردم که وجه تشابه زیادی بین تجربه خودم در مقیاس کوچک و اتفاقی که در مقیاس های بزرگتر چه ملی و چه جهانی می بینم وجود دارد. 

مشکلاتی امروز وجود دارند که هنوز به بحران نرسیده اند و بعضی هم در مدخل ورود به بحران هستند و ما نمی دانیم آیا فرصت کافی برای حل و فصل این بحران ها خواهیم داشت یا نه. این مشکلات و بحران ها خطرات بالقوه بزرگی برای کشور هستند و همه متفق القول قبول دارند که اینها مسائل بسیار جدی هستند اما کسی کار نمی کند و نمی خواهد هزینه آن را بپردازد و تنها کاری که می کنند چشم بستن بر روی بحران های بالقوه است.

صاحبان قدرت اصلاً نظر صاحب نظران و کارشناسان را تا زمان وقوع بحران مورد توجه قرار نمی دهند و با روش های مختلف جلوی صداهای اندکی هم که وجود دارند را می گیرد. در بعضی موارد و بهترین حالت فقط تایید می کنند اما هیچ کار مفید و اقدام کاربردی ای انجام نمی گیرد. چرا؟ چون هزینه بر است. چون شرایط مناسب کنونی را بر شرایط مناسب آینده ترجیح می دهند. حال آنکه رنج ها، مشکلات کوچک و بالقوه امروز جمع می شود و چند برابر آن به صورت تصاعدی در آینده به سرمان می آید. در مطلبی به این قضیه در زندگی شخصی و ارتباط آن با تئوری فاجعه پرداختم. تئوری ای که به وسیله ریاضیات سعی در تبیین این مسئله دارد.

امروز مشکلات ژئوپلتیک، زیست محیطی و فرهنگی اجتماعی ای بالقوه ای در سطح کلان وجود دارد که هر کدام از آنها برای ایجاد یک بحران بزرگ و جدی کافیست و ترکیب و سینرژی آنها با هم می تواند اتفاقی را رقم بزند که در کابوس هایمان هم نمی بینیم. شاید بگویید که این نگاه بسیار بدبینانه و اغراق آمیز است ولی همین نوع نگاه در آینده پژوهی میتواند یکی از سناریو های پیش رو باشد که برای مقابله با آن باید اندیشید و در اینباره صحبت، مطالعه، برنامه ریزی و اقدام کرد. 

 

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *