تعارض نگرش علمی و ماتریالیستی به ذهن با دیدگاه های مرتبط با اصالت آگاهی

گروه ها و افراد با نگرش ها و اعتقادات گوناگونی در هر یک از طرف ها وجود دارد. مخصوصاً جبهه معتقد به مباحث مذهبی و عرفانی. اگر بخواهیم درباره شباهت های این دو گروه توضیحی دهیم چیز زیادی برای ارائه وجود ندارد. جز اینکه هر دو گروه انسان امروزی را موجود کاملی نمی دانند و مرحله بعدی تکامل را برای او متصور هستند. گروهی به تکاملی با کمک دست بشر و گروه دیگر به تکاملی معنوی و روحانی باور دارند.

 تفاوت های این دو جبهه را می توان به دو دسته تقسیم کرد. ۱- تفاوت در مواجهه با مسئله در هر یک از طرفین ۲- تفاوت در بینش و ایدئولوژی هر یک

تفاوت مواجهه با مسئله

افراد با نگرش ماتریالیستی که با دیدگاه علمی، تجربی تمام گزاره ها را تببین می کنند گروه  عملگرا و کنشگری هستند و در مقابل افراد با دیدگاه مذهبی و عرفانی منفعل اند و فقط نسبت به اتفاقات پیش رو واکنش نشان می دهند. در واقع افراد گروه دوم عموماً دیدگاه خود را بعد از ارائه یافته ها و مستندات گروه اول تعدیل و خود را منطبق با کشفیات علمی می کنند.

تفاوت در بینش و جهان بینی

در طیف با نگرش و بینش عرفانی و مذهبی، منعطف ترین و قابل تامل ترین مدل که سعی در ارائه دیدگاهی همه پسند نسبت به هوش و قابلیت های انسانی دارند دیدگاه گروه های متمایل به عرفان های شرقی، عصر جدیدی ها و دنبال کنندگاه نظریاتی مانند نظریه انتگرال هستند.

این دیدگاه ها که در لبه بین شبه علم و خرافات حرکت می کنند و با استفاده از تئوری های جدید فیزیک و روانشناسی سعی در تبیین ماهیت وجودی انسان دارند و به دلیل حذف بعضی از موارد خرافی از تفکرات خود و جایگزینی آن با فرضیه های علوم حاشیه ای و شبه علم توانسته اند قشر وسیعی از عامه مردم پیگیر مسائل معنوی و حتی متفکرین را جذب کنند. حتی در برخی موارد افراد دارای دیدگاه های مذهبی نیز از نظرات و فرضیه های این نوع بینش فلسفی استفاده می کنند.

در جبهه افراد با دیدگاه ماتریالیستی و علمی دو دسته وجود دارد. یک دسته دانشمندان علوم تجربی و فناوری و دسته دوم فیلسوفان ذهن و علوم شناختی

در گروه اول که کمترین اصطحکاک را با جبهه افراد با دیدگاه مذهبی و عرفانی دارند، بیشتر تمرکز بر یافتن فکت ها و ساختن مدل ها، فناوری ها و نتایج کاربردی و عملیست و دغدغه ای بابت یافتن حقیقت و مسائل ایدئولوژیک ندارند، حتی ممکن است که خود دیدگاهی مذهبی داشته باشند. اما دسته فیلسوفان ذهن و علوم شناختی بیشتر دغدغه تقابل ایدئولوژیک نسبت به این قضیه دارند. افرادی مانند دنیل دنت و دیوید چالمرز بحث ها و نظریه های بسیار زیادی در اینباره دارند. اما تمام این مباحث نظری و فلسفی اند.

به نظر می رسد چیزی که واقعاً اهمیت دارد نتایج ملموس و کاربردی باشد و تجربه ثابت کرده که این نتایج عملی که در قالب علوم پایه و فناوری تجلی می یابد باعث می شود که دیدگاه ها تصحیح شوند و در مسیر درست قرار گیرند.

سوال اصلی

در وسط دعوای این دو جبهه با دیدگاه های متفاوت و متضاد مهمترین سوالی که بشر در طی تاریخ طولانی به دنبال جواب آن بوده است پاسخ داده می شود. آیا ما آگاهی هستیم یا خیر؟ آیا مفهومی به نام روح وجود دارد یا اینکه ما صرفاً نوعی الگوریتم زیستی تکامل یافته هستیم.

جواب این سوال با بحث های نظری به نظر نمی رسد پاسخی بیابد. جواب این سوال در گرو یافته های آینده دانشمندان علوم تجربی، مهندسی و فناوری است. اینکه ما بتوانیم هوشی به مراتب باهوش تر از انسان را بیافرینیم یا خیر و با این راستی آزمایی که آیا آن هوش نیز می تواند هوشی برتر از خود بیافریند.

نکته این است که تا زمانی که دانشمندان نتوانند به چنین امری دست یابند، بحث و معارضه بین دو گروه ادامه خواهد داشت و تمام نشدنیست. زیرا که طبق دیدگاه اصالت آگاهی ماهیت وجودی و ذهنی انسان امری دوگانه است که به دو بخش ذهن و آگاهی تقسیم می شود. از این نظر شاید ذهن را بتوان با یک کامپیوتر زیستی مقایسه و قابلیت های آن را توجیه نمود اما آگاهی یعنی آن وجودی که ناظر بر این کامپیوتر است و از وجود این کامپیوتر آگاه است ماهیتی جدا دارد. جنسی که آن را شعور می نامند. در این دیدگاه دنیای ما فقط از ماده و انرژی ساخته نشده است. بلکه ماهیت سومی به نام شعور در ایجاد این جهان ما نقش دارد و این شعور ناظر است که پدید آورنده این جهان است و به دلیل اینکه گستره علم فیزیک امروزی تنها به ماده و انرژی محدود است، نمی توان مستقیماً بر روی این ادعا مطالعه و تحقیق نمود و آنرا پذیرفت یا رد نمود. علم درمقابل نظریات و فرضیه های دوگانه انگاری ذهن و آگاهی سکوت می کند و این فلسفه است که در مقابل سعی در پاسخگویی به این مسئله فلسفی دارد. در واقع مشکل شناخت علمی آگاهی، سوبژکتیو بودن و اول شخص بودن مسئله است و به دلیل اینکه بررسی علمی یک تبیین سوم شخص است نمی توان آگاهی را مورد بررسی علمی قرار داد. البته نظریات و فرضیات فلسفی ای برای این مسئله ممکن است آورده شده باشد مانند شکاف تبیینی، اما رویکردی کاملاً علمی برای آن وجود ندارد. به همین دلیل روشن شدن غایت هوش مصنوعی می تواند جوابی برای این سوال باشد. امری که ممکن است جواب آن همه را غافلگیر کند. 

شاید ما باید به جای دو گروه، سه گروه از افراد را در اینجا مدنظر داشته باشیم. گروه دانشمندان تجربی و فناوری که بدون توجه به مباحث نظری به مطالعه و تحقیق می پردازند و توجهی به نظریات و معارضه های فلسفی ندارند. گروه دوم فیلسوفان و دانشمندان شناختی که درگیر مباحث نظری و منطقی و علوم انسانی هستند. گروه سوم که فیلسوفان، عرفا، مذهبیون که قائل به وجود آگاهی مستقل از ذهن و جسم هستند.

گروه اول تاثیرگذار و تعیین کننده نهایی اند با اینکه حضورشان آنچنان به چشم نمی آید. گروه های دوم و سوم گروه های درگیر هستند و تا زمانی که نتیجه تلاش گروه اول به بار ننشیند این تعارض فکری ادامه خواهد داشت. گرچه قوت گرفتن دیدگاه های گروه سوم بر ادامه فعالیت آزادانه گروه اول تاثیر گزار خواهد بود.

یک دیدگاه دربارهٔ «تعارض نگرش علمی و ماتریالیستی به ذهن با دیدگاه های مرتبط با اصالت آگاهی»

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *