هاوکینگ ها علیه شارلاتان ها

در دوران سختی برای علم و دانش و طرافدارانش به سر میبریم. امروز علم و نظریات و فرضیه های جدید علمی بیشتر شبیه فانتزی های یک آدم روانپریش هست تا یکسری تفکرات منطقی و تجربی. اما چیزی که میدانیم این هست که این علمه ، نه فانتزی و تخیل . روشی که بدون ادعا سعی میکند بهینه ترین جواب را پیدا کند و فرقش با فانتزی اینست که کاربردیست و کاملاً در دنیای واقعی ما تاثیر گذار.

هر فناوری وقتی به حدی از پیشرفت برسد، دیگر نمی‌توان آن را از جادو تفکیک کرد.

آرتور سی کلارک

اکنون علم در موقعیتی قرار دارد که افراد به تنهایی سهم بزرگی در توسعه و پیشرفت اون ندارند ، بلکه این گروه ها ، دانشگاه ها ، موسسات تحقیقاتی ، دولتها و اجماع جهانی برای توسعه حوزه های علمی دست اندر کارند. تئوری های علمی نیاز به پشتوانه محکم دارند که این پشتوانه از دل آزمایش ها و تجربیاتی بیرون می آید که سرمایه برند. سرمایه ای که یک محقق مسلماً از توان تهیه آن و همچنین ریسک بالای عدم بازگشت آن برنمی آید. هر چقدر رشد علم و دانش بیشتر باشد میزان نیاز به این سرمایه گذاری هم به صورت نمایی افزایش پیدا میکند. سرمایه ای که در نهایت یا توسط سازمانهای خصوصی تجاری یا با مالیاتی که از توده مردم کسب میشود بدست میآید و دولت ها با جهت دهی سرمایه در عرصه علم باعث پیشرفت آن میشوند و این خودش به نوعی سرمایه گذاری بلند مدت است.

پس برای اینکه محققان بتوانند سرمایه گذاران را قانع کنند که در زمینه علم سرمایه گذاری کنند باید بتوانند طرح های توجیحی ارائه کنند که قابلیت فهم و درک برای همه را داشته باشد تا تحقیقات خودشان را ادامه بدهند. البته این ساده سازی علم فقط برای سرمایه گذاری نیست. گاهی وقتا قضایا پیچیده تر از فقط یک سرمایه گذاری تنهاست.

ماجرای تحقیقات شتابدهنده سرن پیچیدگی این موضوع را به ما نشون میدهد. وقتی که دو گروه از دانشمندان با هدف انجام و یا عدم انجام آزمایشات در این شتابدهنده روبروی هم صف آرایی کردند و باید اختلاف خودشان را از طریق قانونی حل میکردند. در این میان دادگاهی که صلاحیت این را داشته باشد به این قضیه رسیدگی کند وجود نداشت. چون قاضی باید خودش دانشمند می بود تا موضوع اختلاف را میفهمید که این باعث میشد که خودش در یکی از طرفین دعوا قرار بگیرد.

حال فکر کنید علم به جایی برسد که شما از توضیح اونچه که در تحقیقات دارد اتفاق می افتد و ارائه نتایج آن به عرصه عمومی جامعه عاجز باشید. در چنین موقعیتی شما نه تنها نمی توانید سرمایه لازم برای توسعه تحقیقات خودتان را جذب کنید بلکه شارلاتان ها با اهداف مشخص ، تیشه به ریشه آن چیزی میزنند که تا به حال ساخته و رشد داده شده است.

امروز کسانی هستند در دنیا که هنوز باور دارند زمین مسطح هست و با زبان به اصطلاح علمی هم نظر خودشان را بیان میکنند. هنوز هستند کسانی که نتایج پزشکی را دروغ ، مضر و باعث به وجود آمدن انواع امراض جدید بشریت میدانند. کسانی هستند که تحقیقات زیست شناسی ، فیزیک ، ریاضی و … را ابتدا با منافع خودشان (از هر نوعی ) قیاس میکنند و اگر تضادی احساس کنند به روشهای مختلف سعی در بی اعتبار کردن ، بد شناساندن ، ترساندن جامعه و تکفیر دانشمندان دارند.

اینجاست که اهمیت افراد و دانشمندانی که بتوانند با فهم عمیق از آخرین دستاورد های علمی ، آن را برای عامه مردم قابل فهم و درک کنند روشن میشود. افرادی مانند کارل سیگن ، استیون هاوکینگ ، نیل دگراس تایسون ،میچکو کاکو ، ریچارد داوکینز ،  بیل نای و …. که علم را به زبان همه فهم بین مردم آورده اند در حال حاضر بیشترین خدمت ها را به علم میکنند . شاید اگر چنین افرادی نبودند شارلاتان های علمی مانند کفتار های درنده و حریص پیکره دانش را از هم دریده بودند.

مردم عموماٌ توجه و علاقه به راحت الفهم ترین قرائت از یک موضوع دارند و همان قرائت در جامعه بست پیدا میکند. اگر شما توضیح منطقی برای یک پدیده نداشته باشید شارلاتان ها با خرافه و توهمات خود یکتازی میکنند . در مقاله های قبلی مسئولیت مهم مردان علم را توضیح دادم . اگر امروز این مردان غفلت کنند هستند کسانی که هوشیارانه و آگاهانه در راستای منافع خودشان هر تفکر ناصوابی را در بین مردم گسترش خواهند داد. در این زمانه حساس که با گسترش و پیشرفت وسایل ارتباطی ، شبکه های اجتماعی و پیام رسان های جدید اگر محتوایی مناسب ، روشنگرانه و صادقانه تولید نشود ، سابقه جامعه مان نشان داده ما برای پخش و پذیرش خرافات و موهومات مستعد تر از گزاره های علمی هستیم.

 

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *