جناب آقای دکتر اوباما

دوران سربازی رو خیلی خوب سپری کردم. یادم میاد برای امریه به خیلی جاها رفتم. حتی در حوزه کاری آینده پژوهی قول مساعدت برای امریه شدن در یکی از سازمان ها رو گرفتم . چون در چند زمینه مختلف و متفاوت خوب کار کرده بودم خیلی جاها شانس داشتم که قبول بشم اما متاسفانه هر کدوم با یکسری مشکلات شخصی یا سازمانی بهم خورد. دیگه ناامید شده بودم و فرصت زیادی برای ارسال دفترچه نداشتم که از سازمانی با من تماس گرفتن و من و به عنوان سرباز امریه قبول کردن. خیلی خوشحال بودم.

آشنایی زیادی با فضای اداری نداشتم . تمام تجربیات من از محیط کاری از دوران کودکی تا اون موقع ، در فضاهای صنعتی و کارگاهی بود. بعد از دوران آموزشی به اداره مربوطه خودم رو معرفی کردم و به عنوان سرباز امریه در بخش معاونت اداره کل مشغول به کار شدم. به خیلی از موارد دقت میکردم. به رفتار و روابط بین افراد . اما بی حاشیه بودم و سعی میکردم همیشه آرامش داشته باشم. در بدترین احوالات هم سعی میکردم واقعاً به ارباب رجوع خدمت و تا جایی که از دستم برمیاد راهنماییشون کنم . اما خب اختیاراتی نداشتم و جایی هم بودیم که ارباب رجوع زیادی هم نداشتیم. چون در کل آدم تنبلی هستم در کار سعی میکردم روند کاری رو هر چه میتونم کوتاه تر و ساده تر و کاغذ بازی رو کمتر کنم. انصافاً هم که چند کار بسیار خوب و ساده با همون امکاناتی که اداره و سیستم های اداری اونجا داشت انجام دادم ( کسی از این امکانات و قابلیتها استفاده نمیکرد ) که تقریباً کاغذ بازی رو از حیطه کاری من حذف کرد  و زمان کار من رو به یک چهارم کاهش داد. کلی وقت اضافه داشتم. با کسانی که همون کار و انجام میدادن در مورد شیوه ابداعی خودم صحبت کردم اما خودشون میخواستن روند سابق و پیش بگیرن و تمایلی به تغییر نداشتن . اگر این اتفاق میوفتاد کلاً کاغذ بازی در اداره حذف و فقط  نامه های بیرون سازمانی بود که باید بایگانی میشد.

تجربیات زیادی بدست آوردم. با روند های دیگه اداری و مدیریتی از نزدیک آشنا شدم . به واسطه حوزه ای که در اون بودم به یکسری از جلسات استانی می رفتم و بسیاری از معاونین وزرا ، استاندار ، مدیران کل رو از نزدیک می دیدم و حرفها و تحلیل هاشون رو گوش میکردم و روند تصمیم گیری برای مسائل مختلف رو در ادارات دولتی دیدم. در کل با نقاط قوت و ضعف سیستم های اداری تا حدودی از نزدیک آشنا شدم.

اما این همه نوشتم تا به این نکته برسم که یکی از چیزهایی که همیشه بنظرم مضحک میومد ، ابتدای نامه های اداری بود. در نامه های اداری ابتدا سمت و اداره مربوطه رو می نویسند و پس از اون نام شخص مخاطب نامه رو و بعد هم موضوع نامه. همیشه این برام مضحک بود که در قسمت نام شخص نام القابی مانند دکتر ، مهندس و … استفاده میشد.

مثلاً مدیر کل محترم سازمان ایکس

جناب آقای دکتر یا مهندس فلان

خب یک فرد بعد از دوران تحصیلش مدرکی رو اخذ میکنه .به نظرم قرار نیست که اون مدرک برای اون فرد یه لقب یا پیشوند اسمی به همراه بیاره. مگر اینکه حوزه کاری اون فرد کاملاً آکادمیک باشه که مخاطب نیازمند هست که جایگاه علمی فرد رو بدونه ، در اون صورت جهت اطلاع بیشتر دکتر یا کارشناس و غیره رو میتونیم به عنوان پیشوند اسم فرد بیاریم. نه برای اینکه برتری و بزرگتر بودن فرد رو یادآوری کنیم بلکه فقط برای اطلاع از اینکه صحبتهای علمی که عرضه میشه از زبان چه فردی با چه سطح آکادمیکی ( نه لزوماً علمی ) بیان میشه.

یک فرد در یک سازمان فقط پست سازمانی داره که باید از اون مطلع شد نه درجه مدرک آکادمیک.

در کل خیلی کار عجیب و بی معنایی به نظرم میومد. با چند نفر در این مورد در اداره صحبت کردم و نظرشون رو خواستم. براشون حرفام عجیب بود.منطقشون ساده بود : خب یارو دکتره دیگه. این جمله جالب و البته ناراحت کننده رو هم شنیدم که این فقط به دلیل احترامی (شما بخونید تملق و چاپلوسی ) که نویسنده نامه میخاد به مخاطب نامه بزاره نیست ، بلکه این مخاطب نامه هست که اصرار بر این داره حتماً بایداین القاب نوشته بشه. بطوریکه شنیدم میگفتن بعضی افراد اگر این القاب در اول نامه استفاده نشه اصلاً نامه رو ترتیب اثر نمیدن. این قابل مقایسه هستش دقیقاً با دوران قاجار. چطور القاب سلطنتی به همه داده یا فروخته میشد. این نشون میده صورت ظاهر عوض شده و ما هیچ فرقی حداقل تو این زمینه نکردیم.

یادم میاد اولین روزی که رفتم دانشگاه برای ثبت نام و انتخاب واحد. هنوز انتخاب واحد کامپیوتری نبود. مدیر گروهی که اومده بود مثلاً بچه ها رو راهنمایی کنه اطرافش خیلی شلوغ بود. من با نام آقای ایکس صداش میکردم و اصلاً توجهی نمیکرد. اما هر کس میگفت مهندس ، جناب مهندس و … فوری جوابشو میداد. گذشته از این که این کار عمدی بود یا نه اما به نظرم این مسئله نه تنها در آگاه ما بلکه در ناخودآگاه ما ریشه داره. شاید ریشه های کمبود اعتماد بنفس ، خود کم بینی یا کمبود عزت نفس.

بیایم از اون ور قضیه هم نگاه کنیم. آیا نداشتن این لقب نگاه دیگران نسبت به فرد رو تغییر میده. مثلاً اگر کسی دکتر باشه و دیگران اون و با این لقب صدا نزنن و خودش هم اصراری نداشته باشه که این کار و بکنن ، آیا از نظر دیگران جایگاه و شأن فرد پایین تر میاد. فکر میکنم در جامعه  ما اگر واقع بینانه نگاه کنیم جواب بله هستش. وقتی یک مشکل فرهنگی در عمقی ترین افکار ما نفوذ کرده باشه ، خلاف اون عمل کردن خیلی سخت میشه. عموماً عدالت به نوعی توسط این فرهنگ غلط قربانی میشه. شاید مردم شأن و جایگاه مناسب برای فرد رو در قیاس با همقطاران برای اون فرد قائل نشن.خب اینکه این قضیه چقدر میتونه مهم باشه فقط برمیگرده به اینکه فرد از لحاظ شخصیتی و روانی در چه سطحیه.

و در آخر اینکه اگر این روال در کشورهای دیگه دنیا بود ( در ممالک پیشرفته ) چطور میشد؟ برای کارمندا در اداره این مثال و میزدم که در اون صورت یه نامه برای رئیس جمهور آمریکا اینطوری شروع میشد :

ریاست محترم جمهوری  ایالات متحده آمریکا

جناب آقای دکتر باراک حسین اوباما

به نظر مضحکه . نظر شما چیه؟

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *